وبلاگ :
كافه محلي است براي جمع شدن وسرچشمه آغاز زايش هرچشمه است
يادداشت :
داستان خاك گرفته
نظرات :
0
خصوصي ،
3
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
موسي
ببخشيد که من هم نظر مي دم. آخه هيچ سر رشته اي تو خوندن و نوشتن ندارم.
اينکه راوي داستان مسئله دار هست و مشکلش اين که وجود ندارد خيلي ابتکار جالبيست. خواننده تقريبا تا آخر داستان با يک معما روبروست.
به نظر ميرسد امتحان کردن يا ميدان دادن به راويان مساله دار ديگر مثل يک عقب افتاده ذهني يا يک پيرمرد مبتلا به آلزايمر (که اساسا نمي توانند روايت کنند)، نيز بد نباشد. اين سفارش يکي از مشترياست کافه چي عزيز. يک قوري جوشونده ي گل گاو زبون با گياه معطر کوهي هم مي خوام. جووووون.
پاسخ
خواهش مبكنم. خوشحال ميشم هركي نظربذاره.حتما رو راوياتون فكرميكنم.البته يه داستان دارم از زبان يه رواني.فعلا تايپ نشده.مال خيلي وقت پيشه اما مثل خيلي از نوشته هام فعلا تايپ نكردم.نوش جان.ممنون