سلام،
تا حالا به پست اين استادايي خوردين که حوصله مطالعه تحقيق شما رو ندارن و حداکثر چند تا ايراد نگارشي واسه رفع کوتي از کار شما ميگيرن؟
يا اينهايي که حوصله، وقت و انگيزه اش را دارند، ولي بندگان خدا سوادش را ندارند که ايراد ديگري وارد کنن.
بعضيهاشون هم به طور کلي ريزبين هستند و بي خود به جزئيات توجه ميکنند.

اولش مي خواستم يادآوري کنم که علائم نگارشي در متن به حرف سمت راست ميچسبند و از حرف سمت چپ خود يک فاصله دارند. اما از ترس اينکه "تيپپن" در يکي از دسته بندي هاي فوق قرار بگيرم يا اينکه خدايي نکرده فکر کنيد اصلا متن رو نخوندم، کلا بي خيال شدم.

کجايي کافه چي؟

دلم.ن برات تنگيده ها!!!!!!!!!!!!!!!

فرض کن من شروع کننده نيستم طرف ديگر شروع کننده است مگر من وابسته نميشوم شايد بدتر از طرف هم وابسته شدم وطرف مقابلم تا بفهمه کارم تمومه ...عزيزم باور کن اخرش يکيه ولي يک بار ديگر هم نوشتم عشق به رسوا شدنش مي ارزه....

خوب .عزيزجون عشقي که زبان مشترک نخواهد تفاهم نخواهد وهيچ چيز مشترک نخواهد ديگر عشق نيست کشک هم نيست ميشود گفت اش رشته است که آزادي هرچه دلت خواست بارش کني وبيمزه هم نخواهد شدولي ديگر عشق نيست وابستگي اجباري است ار نوع هزاران وابستگي وگاهي حلقه هاي زنجيرش انقدر کلفت که ناگسستني وتا اخر عمرتحملي اجباري.........

مثل هميشه قشنگ و عالي بود مرسي

مرسي از حرفاي زيبايت

چقدرخوب ادمارو درک ميکنين