وبلاگ :
كافه محلي است براي جمع شدن وسرچشمه آغاز زايش هرچشمه است
يادداشت :
زبان مشترک...
نظرات :
1
خصوصي ،
7
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
م.م
خوب .عزيزجون عشقي که زبان مشترک نخواهد تفاهم نخواهد وهيچ چيز مشترک نخواهد ديگر عشق نيست کشک هم نيست ميشود گفت اش رشته است که آزادي هرچه دلت خواست بارش کني وبيمزه هم نخواهد شدولي ديگر عشق نيست وابستگي اجباري است ار نوع هزاران وابستگي وگاهي حلقه هاي زنجيرش انقدر کلفت که ناگسستني وتا اخر عمرتحملي اجباري.........
پاسخ
سلام مشتري مرموز كه خودتو معرفي نميكني وهميشه هم به كافه ودخلش لطف داري وهمه غذاهامونو تست ميكنيونظرميدي.مرسي.وابستگي وقتيه كه توشروع كننده نباشي.مثل بعضي ازدواجاي سنتي.مادرمي پسنده.پسرميپذيره.ميرن زيريه سقف عادت ميكنن به بودن دركنارهم.اماتوعشق شروع ميشه ازيه نقطه ي نامعلوم وتويه دفه ميبيني يكي شده همه زندگيت وتو نميدوني چرااما ميخاي داشته ها ونداشته هاتو بدي براتوجه اون .برالبخنداون.برانگاه اون...من چراعاشق نميشم وقتي همه ايناروميدونم خدا!