ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ parisa kaveh 
سلام
من اين يکي دو روز همه ي نوشته هاتو خوندم..گرچه اينقدر درگير کار هستم که وقت خوندنم خيلي کمه ... اما واقعا دوست داشتم که نوشته هاتو بخونم...همشون عالي بودن . انشاا... که روز به روز پيشرفت کني و از نويسنده هاي صاحب سبک و بزرگ بشي .. دوست دارم
پاسخ

مرسي دوست جون
+ زهرا 
عالي بود و تاثيرگذار!
خوش بحال مادرتون با دل بزرگي که دارن، اجرشون با حضرت زهرا.
به احترامشون با تمام وجود تعظيم مي کنم، با سلام و درود بي پايان.
پاسخ

ممنون
+ م.م 
به اين ميگن نوشته و به من هم ميگن خواننده.......خوب خوب مثل هميشه من هم به اون سر ماجرا فکر ميکنم وقتي همه ابها از آسياب افتادندوعلي ماند وحوضش انوقت دلتنگي و بدبختي دست به دست هم ميدهندومادر پيري تنها پناهگاه دختر جوانش مي شود واين تکرار داستان روزگاران است در جايي که شکستن آينه را چاره کار ميدانند
مطمئنا کسي نخواهد توانست زيبايي اين دخترکان را برگرداندهمانطور که دخترهاي دودزن فارس با سوختنشان ساختند من هم ميگويم انکه رفت راحت شد ولي حتي نميتوانم تجسم کنم مادرش چگونه مي سوزد با غم فراقش وبا خاطره جگرگوشه کبابش از خدا طبيعت و هر نيروي دست اندر کار مي خواهم صبرش را زياد وکوه مقاومتش را کوهتر نمايد
پاسخ

سكوت ميكنم
+ مهدي 


سلام.

من اونقد ادبياتم قوي نيست که بخوام در يک جمله ، کار زيباي مادر حضرتعالي در کمک به يک معملول( فداکاري، ايثار) و همچنين فرزند خلف ايشان( حضرتعالي) را در اينگونه زيبا به تصوير کشيدن حادثه آتش سوزي مدرسه روي کاغذ بيارم. ولي از اينکه تازگيا متوجه شدم همشهري هايي مثل شما دارم، يواش يواش من هم نظرم داره نسبت به زادگاه خودم عوض ميشه. خدا سايه شما را کم نکنه.

پيروز باشيد.

پاسخ

ممنون. چايي اول مهمون كافه چي