هنگامي که دو نفر از رسولان را بسوي آنها فرستاديم، اما آنان رسولان را تکذيب کردند؛ پس براي تقويت آن دو، شخص سومي فرستاديم، آنها همگي گفتند: «ما فرستادگان به سوي شما هستيم!»
اما آنان گفتند: «شما جز بشري همانند ما نيستيد، و خداوند رحمان چيزي نازل نکرده، شما فقط دروغ ميگوييد!گفتند: «پروردگار ما آگاه است که ما قطعا فرستادگان به سوي شما هستيم،و بر عهده ما چيزي جز ابلاغ آشکار نيست!آنان گفتند: «ما شما را به فال بد گرفتهايم و اگر دست برنداريد شما را سنگسار خواهيم کرد و شکنجه دردناکي از ما به شما خواهد رسيدگفتند: شومي شما از خودتان است اگر درست بينديشيد، بلکه شما گروهي اسرافکاريد!و مردي از دورترين نقطه شهر با شتاب فرا رسيد، گفت: «اي قوم من! از فرستادگان پيروي کنيد!از کساني پيروي کنيد که از شما مزدي نميخواهند و خود هدايت يافتهاند!من چرا کسي را پرستش نکنم که مرا آفريده، و همگي به سوي او بازگشت داده ميشويد؟آيا غير از او معبوداني را انتخاب کنم که اگر خداوند رحمان بخواهد زياني به من برساند، شفاعت آنها کمترين فايدهاي براي من ندارد و مرا نجات نخواهند داد!اگر چنين کنم، من در گمراهي آشکاري خواهم بود!من به پروردگارتان ايمان آوردم؛ پس به سخنان من گوش فرا دهيد!به او گفته شد: «وارد بهشت شو!» گفت: «اي کاش قوم من ميدانستند...که پروردگارم مرا آمرزيده و از گراميداشتگان قرار داده استو ما بعد از او بر قومش هيچ لشکري از آسمان نفرستاديم، و هرگز سنت ما بر اين نبود؛فقط يک صيحه آسماني بود، ناگهان همگي خاموش شدند!فسوس بر اين بندگان که هيچ پيامبري براي هدايت آنان نيامد مگر اينکه او را استهزا ميکردند!يا نديدند چقدر از اقوام پيش از آنان را هلاک کرديم، آنها هرگز به سوي ايشان بازنميگردند!
يس...