ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
   1   2      >
 
+ ramin 

پاسخ

ميام.ميام
+ قلعه 

سوال ،سوال خوبيه؟

ولي موقعيت ديد شما موقعيت خوبي نيست.شما در اين نگاه سوژه رو از بالا ميبينيد.از ماهيت كار خبري ندارين .بايد پايين مي اومديد در بينشون راه ميرفتيد و پديده شناسي ميكرديد چشم واسه شناخت پديده ها كافي نيست . واسه همين سخته انتخاب كنين.

اگه من بودم كاري به اونا نداشتم تاريخ بايد تكميل بشه ،مينشستم تخته شاسيمو باز ميكردم و يك اتود كامل از صحنه ميكشيدم .و صحنه رو برا هميشه واسه خودم نگه ميداشتم .


پاسخ

حرفتون سند اماديد آدما افق بينششون يکي نيست.کي ميگه چشم رنگيا دنياروهم رنگ ما مي بينن
+ ramin 
اين امتحانا تموم نشد؟؟؟؟
تو هم که شدي مثل احسان سال به سال آپ مي کني ترکيديم از بس چاي خورديم
پاسخ

سلام.بخداامتحاناي ماددروز تموم شد.تازه مامثل روانشناسانيستيم امتحان يعني تموم شدن !!!!!تحويل پروژه داريم اماامشب مطلب ميذارم بخاطرگل روي معده تون
سلام...
چقدر دير به دير آپ مي کني !!!
کافه رو خلوت نکن
بعدشم تو اين کافه چيزي برا خوردن پيدا نميشه ؟؟
پاسخ

سلام.اولا هيچيم نباشه چايي هست...دوما کافه چي امتحان دارد...خدابدادش برسه...فعلا ازخودتون پزيرايي کنين تابعد..
+ م.م 
اين ترديد طبيعي است کاملا طبيعي اگر شک نکني يقينت ناقص است گاهي ادم به يک اعتقاد مجازي ميرسد بعد خودبخود حقيقت در دلش راه پيدا ميکند ومي بيني انچه تصورش را داشتي نيست يک اعتقاد ويک ارامش تازه .....ميگوينداين ارامش ماندني است وتا اخر با توست وشيريني ان با هيچ چيز عوض شدني نيست ...قيصر امين پور ميگويد من يک عمر مردم تا توانستم يک دم زندگي کنم وفکر ميکنم دست يابي به يقين همان يک دم است
پاسخ

عالي عالي بي اغراق...موافقم باهمشون...اميدوارم هرچه زودتر ترديدهاي منم يقين بشن


سلام
عزاداريهاتون قبول !

اي که پيچيد شبي در دل اين کوچه صدايت
يک جهان پنجره بيدار شد از بانگ رهايت
از فراسوي ازل تا ابد اي حلق بريده
مي رود دايره در دايره پژواک صدايت

پاسخ

فقط ميتونم سكوت كنم
+ مي 
مطالبتون رو مطالعه کردم! کلي تناقض وجود داشت!
ينعني چي که هر کتابي ارزش خوندن داره؟ گفتيد چون نويسنده براش وقت گذاشته! ولي اين يه جور جمع نقيضين شده چون اگه شما به وقت اهميت ميديد بايد به فکر وقت خودتون هم باشيد..........................
پاسخ

خب بنظرم قرار نيست توچيزايي كه ارزش خوندن ندارن كطلب مفيدنباشه.حتي به اندازه يه جمله
+ يه بنده ي خدا 
سم الله . . .

هنگامي که دو نفر از رسولان را بسوي آنها فرستاديم، اما آنان رسولان را تکذيب کردند؛ پس براي تقويت آن دو، شخص سومي فرستاديم، آنها همگي گفتند: «ما فرستادگان به سوي شما هستيم!»

اما آنان گفتند: «شما جز بشري همانند ما نيستيد، و خداوند رحمان چيزي نازل نکرده، شما فقط دروغ مي‌گوييد!
گفتند: «پروردگار ما آگاه است که ما قطعا فرستادگان به سوي شما هستيم،
و بر عهده ما چيزي جز ابلاغ آشکار نيست!
آنان گفتند: «ما شما را به فال بد گرفته‌ايم و اگر دست برنداريد شما را سنگسار خواهيم کرد و شکنجه دردناکي از ما به شما خواهد رسيد
گفتند: شومي شما از خودتان است اگر درست بينديشيد، بلکه شما گروهي اسرافکاريد!
و مردي از دورترين نقطه شهر با شتاب فرا رسيد، گفت: «اي قوم من! از فرستادگان پيروي کنيد!
از کساني پيروي کنيد که از شما مزدي نمي‌خواهند و خود هدايت يافته‌اند!
من چرا کسي را پرستش نکنم که مرا آفريده، و همگي به سوي او بازگشت داده مي‌شويد؟
آيا غير از او معبوداني را انتخاب کنم که اگر خداوند رحمان بخواهد زياني به من برساند، شفاعت آنها کمترين فايده‌اي براي من ندارد و مرا نجات نخواهند داد!
اگر چنين کنم، من در گمراهي آشکاري خواهم بود!
من به پروردگارتان ايمان آوردم؛ پس به سخنان من گوش فرا دهيد!
به او گفته شد: «وارد بهشت شو!» گفت: «اي کاش قوم من مي‌دانستند...
که پروردگارم مرا آمرزيده و از گرامي‌داشتگان قرار داده است
و ما بعد از او بر قومش هيچ لشکري از آسمان نفرستاديم، و هرگز سنت ما بر اين نبود؛
فقط يک صيحه آسماني بود، ناگهان همگي خاموش شدند!
فسوس بر اين بندگان که هيچ پيامبري براي هدايت آنان نيامد مگر اينکه او را استهزا مي‌کردند!
يا نديدند چقدر از اقوام پيش از آنان را هلاک کرديم، آنها هرگز به سوي ايشان بازنمي‌گردند!


يس...

پاسخ

ممنون ...فقط سكوت ميكنم
+ همك... 
ما را چه مي شود اگر چشم هايمان را ببنديم ، يک نفس عميق کشيده و در خلسه اي عميق غوطه ور شويم ! آنگاه خود را پرنده اي بيابيم که در سياره اي متفاوت با آسماني با رنگ متفاوت در حال پرواز باشيم ؟ پرواز آسان مي نمايد و برگشت دشوار ؛ ديگر تا ابد آنجا خواهم بود فارغ از هر بحثي که در آن بسان مترسکي بي جواب باشم . هر آنچه باشم ، هرجا که باشم ديگر پرواز را رها نخواهم کرد . گاهي بايستي از بالا به مسايل نگاه کرد ، گاهي بايد رها کرد .
پاسخ

موافقم باهمشون اماگاهي دلايل ماندنت بيشترازرفتنت توراقانع ميكنند.هميشه نميتوان تنها خودراديد
+ کي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 
ديگه دوست ندارم بحث رو ادامه بدم! ولي روايت و حديث و واقعيت و ... فرق دارن باهم! گاهي بايد...
بي خيال! ولي خوب مراقب باش!
پاسخ

منم موافقم كه ادامه نديم...تفاوتا روميدونم اما...چشم. مراقبم.بازم بياين
خوب نوشتين
همه اديان تنها يك هدف دارن و اون چيزي نيست جز رسيدن به الله.
شما وقتي يه گوشي موبايل مي خري تحقيق و بررسي مي كني كه يه گوشي با امكانات بروز و همه چي تموم بخري و ديگه به گوشي هاي قديمي فكر نمي كني. پذيرفتن دين هم يه چيزي تو همين مايه هاست. وقتي ميبيني راهي نزديك تر براي رسيدن به معبود هست مطمئنا اونو انتخاب مي كني.
ولي اينكه اگه ما اون زمان بوديم چه مي كرديم بايد بگم توي زمان حال هم حسين هست هم يزيد. الان مي تونيم يزيد رو يا حسين رو بشناسيم؟ اگه الان بشناسيم اون زمون هم اگه بوديم مي شناختيم
پاسخ

ممنون ازلطفتون...بفرمايين،چايي اول مهمون كافه چي...باحرفاتون موافقم امانميدونم مقايسه دين باموبايل...من بابروز سازي مخالف نيستم اما با...بنظرم هركي باهرروشي به معبود برسه همون بهترين راه وبروزترين راهه...اميدوارم بتونم راه كج نرم وبشناسم...بازم منتظراومدنتون هستيم
+ کي ام؟ 
بعدشم تفاوت برداشت ها همه جا هست..........
پاسخ

من باتفاوت برداشت مخالف نيستم امابااصرار براي اينكه حرفوبكنن تو كلت مخالفم
+ کي ام؟ 
خوب يه سرچ بکنيد! قبل عاشورا بوده و گويا يا تحريفه يا يکي ديگه بوده به اين نام!
حتي تو عاشورا امام باقر هم بودن....
پاسخ

من نميدونم...براهمين ميگم روايات باورشون سخته
+ کي ام؟ 
نميدونم منظورتون کدوم قسمت از وبلاگ جناب فياضيه! ولي من که نوشته ايشون راجع به احترام لباس پيامبر رو خوندم و البته کنار اون مطلبي رو که در باره وبلاگ نوشتن چيزي از اين مقصود نديدم!
شهربانو هم قبل عاشورا و موقع زايمان گويا، يا کمي بعدش فوت کردن!
راجع به نرجس يا همون مليکا مادر امام زمان هم مطالعه کنيد! کلش جالبه!
پاسخ

شهربانو بعدعاشورا فوت كرد...قضيه شم اگه خواستين ميگم.درمورد نرجسم تايه جاهايي ميدونم.البته همون روايت ها كه ميگن.خواب ديدن وقاطي اسراشدن و...خب هركي ازهرنوشته يه برداشتي داره.شايدمن مطلب جناب فياضي رو يه جورديگه فهميدم
+ كسايا 

اگر من بودم مطمئنا الان هم نميدانستم كه بايد كدام طرفي باشم چه اينكه مي دانم انسان هاي امروزي ضعيف النفس تر از انسان هاي زمان امام و رسول خدا بوده اند.

اگر من بودم شايد مي رفتم كه لااقل نفسم مرا آن طرفي نكند كه شمشير بكشد به تن حسين و بر دل آل عبا ... اگر من بودم فراموش مي كردم خود را . چرا كه با او نباشم نيستم و نبايد باشم با نفس ضعيفي كه نميداند بايد كدام طرفي باشد ...

پاسخ

باحرفات موافقم اماقبول كن همونطوركه خودت نوشتي ومنم نوشتم چون ماازبچگي بامهرآل پيغمبربزرگ شديم هرچه قدرم بگيم نميدونم بازم يه جاهايي احساساتمون نشون ميده كدوم وري هستيم...ممنون كه اومدي
   1   2      >