کافه محلی است برای جمع شدن وسرچشمه آغاز زایش هرچشمه است

شاید نام بردن خواهران برونته وخواندن یکی ازکتابهایشان برای آنکه بگویی ازادبیات چیزی می فهمی کافی باشد اما.....

من امروز بلندیهای بادگیرامیلی برونته راتمام کردم وهنوزنفهمیدم کجایش شاهکاربود و است....

من ازادبیات هیچ چیزش رانمیدانم پس درک میکنم که احتمالا حق اظهارنظرندارم اماآنچه آزارم میدهد این است،تمام کتاب راخواندم،کل446 صفحه را تاته خواندم وتنهاچیزی که به آن رسیدم حماقت های یک نوکرحانه بودکه داستان بطورغیرمستقیم اززبان اونقل میشود.نوکری که خیلی جاهاازمیزان ساده لوحی و زودباوریش می خواهی واقعی باشدوازکتاب بیرون بزند تاخفه اش کنی ودراغلب جاها اززیرکی وسلیسی گفتارش که با آن داستان رانقل میکندشاخ درمیاوری!

کل کتاب خاطرات اوازماجراهایی است که هیچ نقشی درآنهانداردامابطورغیرقابل باوری درهمه جاهست واگرنباشدنامه ای، یادداشتی پیدامیشودکه اوبتواندهمچنان راوی ویکه تازباقی بماند ودرتمام این نقل قولهایی که میکند کوچکترین توصیف مناظر،روز،شب،خانه ها،احساسات افراد و....اززبان شخص سومی که برایش گفته شده رابیان میدارد.

هرچه باشدامیلی برونته آن رانوشته وباتوجه به اینکه من ازادبیات فقط کتاب خواندنش رابلدم توصیه میکنم بخوانیدش.هرچه باشدیکی ازشاهکارهای خواهران برونته است.

پ.ن: بلندیهای بادگیر نوشته ی امیلی برونته درایران بانام عشق هرگزنمیمیرد چاپ شده است


نوشته شده در سه شنبه 89/2/28ساعت 8:46 عصرکافه چی: س.س انعام ازمشتریان ( ) |


Design By : Pichak