سفارش تبلیغ
صبا ویژن




















کافه محلی است برای جمع شدن وسرچشمه آغاز زایش هرچشمه است

یکی بود، اون زمانی که بود خیلی حرفای قشنگی میزد، از اون حرفا که موقع شنیدنشون با خودت میگی عجب حرفی!اما نمیتونی براشون مثالی پیدا کنی پس بخودت میگی بیشتر بازی با کلماته و گوینده فردی کمالات دار! گفتم چه جوری هاست که شما در مقابل غم و غصه و مرگ آدم ها این همه صبر داری؟ گفت سنت که بالاتر بره، وقتی هر روز بری مراسم ختم یه جوون شاخ و شمشاد، وقتی نزدیکترین کسات بمیرن و براشون گریه کنی و مجبور بشی برا تشکر از لطف هم دردی کنندگان گریه اتو قطع کنی و براشون پاشی میفهمی دنیا ارزش هیچی رو نداره! میفهمی خودت هستی و خودت که باید قضاوت کنی رفتارتو، باید قبل اینکه از خودت مطمعن نشدی تو زندگی این و اون دنبال دلیل رفتارشون نگردی!باید تحمل کنی، جیگرتو بذاری زیر دندونای آسیابت و مزه ی خون دماغتو پرکنه و صدات در نیاد.

یکی نبود! حالا دیگه نیست، دیروز فهمیدم این تیکه از حرفایی که فکر میکردم شعاره، واقعا نیست، شعار بوودنش رو میگم. گاهی به کاری مجبور میشی که حتی تصورش برا خودتم سخته. کارتو میکنی، سرتو گرم میکنی، به روی خودت نمیاری اما یه لحظه که مجال فکر کردن میرسه با خودت میگی دارم چکار میکنم؟ نفس عملت نمیدونی درسته یا غلط؟ با دلایل میشه توجیهش کرد و در کل هیچ ایرادی نداره اما بطن عملت رو چکار کنی؟در حالت عادی هیچ انسان عاقلی حتی فکر کردن به این موضوع رو تو مخیله اش نمیگنجاند چه برسد به انجامش! اما بزرگ که میشوی خیلی کارها انجام میدهی که خودت نمیفهمیشان. فهمت اندازه ی بچگی میشود اما جرات پیدا کرده ای، شاید هم تکرار مکررات اطرافت عادتت داده با کلمات قلمبه خودت را قانع کنی و کودک درونت به رویت نیاورد که داری چه میبافی؟توجیییییه! اما بوی خون که خفه ات کند قی میکنی تمام نجواهای ذهن کودکت را و مجال تفکر را از خودت میگیری و همان کار را انجام میدهی. کاری نه درست در حالت عادی و نه غلط در حالت غیر عادی. اما پر از زخم دندان بر روی جگر و چه سخت است در این مواقع همان انسان عادی باشی تا دیگران نفهمند چه میگذرد برتو. تمامش کن و به روی خودت نیاور. وه که مزه ی خون تمامی ندارد.


نوشته شده در یکشنبه 95/12/15ساعت 9:47 عصرکافه چی: س.س انعام ازمشتریان ( ) |


Design By : Pichak