سفارش تبلیغ
صبا ویژن




















کافه محلی است برای جمع شدن وسرچشمه آغاز زایش هرچشمه است

متن های زیر درهمان زمان اتفاق نوشته شده اند اما بدلیل تنبلی درتایپ کافه چی هم اکنون سربازکرده اند....

بریده1:

جناب آقای دیکتاتورلیبی نه فامیلمان بود نه همسایه ی دیوار به دیوارمان نه اصلا ازقیافه اش خوشم می آمد، البته من هم جایی درآلبوم عکس او نداشتم ! نه طرز لباس پوشیدنش رامی پسندیدم حتی بنظرم کمی هم قاطی تشریف داشتند مجددا اوهم تره ای برای بنده وحرفهایم خورد نمیکرد! بازحداقل ایشان افتخاراین را داشتند که من نام اوراشنیده بودم او حتی از وجود من خبرنداشت وحتی نمیدانست قرار است یک روز دراین دنیای بزرگ درمتن کسی بنام من اورده شود البته متن زیر هم ربطی به ایشان ندارد فقط چون دیشب صحنه هایی ازمرگ او من را ترغیب به نوشتن این متن کرد برای همین نامش را اوردم

این که دیکتاتور بود،اینکه بدبوده... بمن ربطی ندارد خدامی داند وخودش .البته یک نفر گفت اگر یکی ازنزدیکانت رامیکشت یاخودت قربانی کارهایش بودی این گونه نمیگفتی.قبول دارم قرار گرفتن درشرایط بودن فرق میکنداما هرچقدر فکرکردم به صحنه های وحشتناکی که دیده بودم توجیه نشدم...کاری به هیچ دیکتاتوری ندارم...نه او...نه ان قبلی نه.....فرض میکنیم یک انسان معمولی ستمکارمرده است ویکی از سرتنفرجنازه اش را روی زمین می کشد....جنازه اش ، توده گوشتی که نه روح دارد ونه جان ،نه احساس...از موهایش بگیرند وروی زمین بکشند ووسط راه موهایش کنده شود، دوباره یک دسته ی دیگر ازموهایش...شایدشماهم بگویید حقش است ، ظلم کرده دارند عقده هایشان را خالی میکنند.قبول! تسلیم! فقط یک سوال دیگر وحشی گری با وحشی گری چه فرقی دارد چون او ستمکار وظالم بوده حق نداشته ظلم کند اما من چون درجهت احیای عدالت وحق گام برداشته ام می توانم....پس فرق من واو درچه بود؟ 

بریده2:

اصلا نمیدانم جریان چیست؟چه اتفاقی افتاده!نمی خواهم بدانم.فقط محض فضولی های خودم ازدونفرپرسیدم یکی گفت قضیه بالای 18 سال است ودیگری گفت خیلی زشت بودجلوی دوربین زنده.!زیادازجریانات بالای 18 سال خوشم نمی آید بنظرم مسائلی هستند که بایددر چهاردیواری خانه بمانند وحتی درمیان پیامک ها هم ردوبدل نشود چون دراین صورت آدمها می توانستند درکنارهم بجای چهاردیواری های بسته زیر چهارستون بایک سقف زندگی کنندوهمسایه همسایه ی بغل دستی اش وجریانات بالای 18 سال وپایین 18 سالش را مشاهده فرماید.دوباره کافه چی دورشد از اصل قضیه ای که درپی نوشتنش بود.گفتم اصلا نمی دانم قضیه دقیقا چیست؟ دونفر ورزشکارکه داریم ابرویشان را می بریم.این که می بریم استفاده کرده ام دلیل دارم من جریان راداخل سرویس دانشگاه فهمیدم.یک آقای محترم به دوستش نشان میداد ومی خندیدند.یکی گفت جمشیدبرای منم بفرست.یکی دیگرازصندلی جلوگفت اقا ماهم بازی راندیدیم برای ماهم بفرست حتی جمشیدخان رانمیشناخت! ازیکی پرسیدم چه شده گفت اقتضاح اخلاقی! اخلاقی اش راکه گفت ادامه ندادم نمی خواهم باهرغریبه ای درمورد هرمسئله ای حرف بزنم صورتم را برگرداندم طرف پنجره ی سرویس ودرمیان کرکر خنده ی آقایان محترم دانشجوبه مقصدرسیدم.یکی زنگ میزندمیگویم قضیه چیست؟ میگوید بالای 18 سال است.زیر...حتی نمی تواند برایم توضیح دهد اصلا نمی خواهم بشنوم. می گوید بفرستم برایت.می گویم نه!گوشی را که قطع میکنم دوباره دغدغه های کافه چی شروع میکنند به وزوز کردن.چقدربچه بی سرپرست.چقدر کودک گرسنه. چقدر....وحشتناک تر ازهمه کودک 9 ساله ای که 10 سال است معتاداست...مادرش دردسته ی دخترانی که ازخانه ی پدری به سرابی گرمتر پناه میبرندنمی دانند طبیعت سراب سرماست.نمیدانند آنچه در گرمترین نقطه ی دنیا نیافته اند شاید دیگر هیچ جا نباشد...وما... نشسته ایم یکی سوتی بدهدیکی کاری بکند بخندیم.کاش خنده اخرین ایستگاهمان باشد...خنده تازه اولین ایستگاهمان است.ایستگاه ابروریزی، ایستگاه طرد کردن...هزارتای دیگرراادامه می دهیم...اصلا انگار این ادم خوبی نداشته....می خواهم بدانم اگر کلاهتان را قاضی کنیدشایدخلوت همان که ابرویش رامی برید برای خنده هایتان!!!از شلوغی روزمرگی شما پاک ترباشد.جسارتی به کسی نمیکنم.انگی به کسی نمیبندم.اصلا کافه چی بدترین آدم دنیا.همه ی بدترها وبدها بعد کافه چی...فقط میگویم اگرمیخاهیم بخندیم چرا بهم بخندیم؟اگر می خواهیم حرفی بزنیم چرا حرف خودمان نباشد؟ که چه؟ همه بفهمند؟ فهمیدند!بارفتن آبروی کسی جوشش صفرای چه کسی آرام می شود؟ حالا شاید معاندان وبدخواهان خوشحال شوند اما به من وتو که نمیشناسیمش چه؟!برای چه هیزم زیر آتشی که نمیدانیم چه کسی کبریتش را روشن کرده می گذاریم؟چرا بی تفاوت نمیشویم به این حرفهای صدتا یه غاز جهان سومی.شایداگرکمی عادت میکردیم به گذشتن ازجاده های بی تفاوتی به این مسائل.کسی بهم نمی خندید.




نوشته شده در دوشنبه 90/9/28ساعت 9:8 عصرکافه چی: س.س انعام ازمشتریان ( ) |


Design By : Pichak