سفارش تبلیغ
صبا ویژن




















کافه محلی است برای جمع شدن وسرچشمه آغاز زایش هرچشمه است

تبریک میگم به همه ! به همه اونایی که یکیو ممنون التصویرمیکنن و باعث میشن فیلم کارگردان فروش بره یا اصلا اکران خود فیلمو ممنوع میکنن وباعث میشن بیننده حسابی از خجالت همه دربیاد وهمه برن فیلموببینن .الانم تبریک میگم به هرکسی که فروغ فرخ زاد و هوشنگ گلشیری روتونمایشگاه امسال ممنوع النشرکرد . چون احتمالااز این به بعدبراپیداکردن کتاباشو دست به دامن دست فروش های محترم شید ودرآخرهم کتاب صدسال پیش روبه قیمت هزارسال دیگه بخرین. شایداین یکی ازهزار دلیل عقب موندگی ماباشه.یه باریه جایی خوندم وقتی توانگلستان کتابای هری پاتر چاپ میشه همه ی اعضای خونواده هرکدوم یکی میخرن و ما....

 خدارحمتش کنه فروغو خیلی وقت بود وقتی میگفتی فروغ ! یاشعرپروازرا بخاطربسپارپرنده مردنی است رامیخاندی کسی یادش نمی امد که فروغ پانزده ساله چه خالصانه نامه های عاشقانه نوشت و ماچه راحت پرده های حریمش رادریدیم وازاو درذهناها آنچه راکه میخاستیم ساختیم واکنون چه ساده میخاهیم حذفش کنیم ویادمان برود که اوبرای اینکه کامیارش وقتی بزرگ شد بداند مادرش که بود گفت:

به پسرم کامیاروبه امید روهای آینده...

این شعررابرای تومیگویم

دراین غروب تشنه ی پاییزی

درنیمه های این ره شوم آغاز

درکهنه گوراین غم بی پایان.....

گلشیری روزیادنمیشناسم بجز چندکتاب امامیدونم ادم بزرگیه که خیلیا قبولش دارن ، حتی اگه کاری به خیلیام نداشته باشیم بازدوبارخوندن شازده احتجاب واجب میکنه که بگم حیف که اونم ممنوع النشرشد.

واما دولت آبادی....

من آدم سیاسی نیستم کاریم به سیاست ندارم چون هیچی ازش نمیفهمم. پس حرفام ربطی به سیاست نداره. فقط ناراحت شدم وقتی شنیدم به آخرین کتابه دولت آبادی حق چاپ ندادن واون داده به آلمانی ترجمه اش کردن والان تو آلمان چاپ شده . اینم یکی دیگه ازفوایدجهان سومی بودن . کتاب پیش از نشردرسرزمین مادری ترجمه میشه.


نوشته شده در یکشنبه 89/2/19ساعت 5:1 عصرکافه چی: س.س انعام ازمشتریان ( ) |

سلام...

سلام همیشه راه خوبی برای آغازکردن است ، خصوصا اگرپشتش لبخندی صادقانه بامهربانی بطرف مقابل بزنی . گفتم صادقانه ! یعنی ازاین توصیه های کتابهای (بامعذرت از آستان مقدس روانشناسان محترم) صدتایه غازکه به اسم روانشناسی پشت ویترین ها را پر کرده اند نیست_ 100 راه قدم زدن، 120 راه دست دادن ، 140 راه وفاداری،160 راه لبخند زدن ......_ کسی هم این وسط نیست بگوید بنده های خدا اولا همه ی این ها که یاد آدم نمی مانند ، دوما با خوشبینی که ازروی کتاب 1000 راه خوشبینی یادگرفته ایم ، درنظرمیگیریم ماند.! آن وقت همه ی آدم ها که عین هم میشوند! درنظیربگیرید ، احتمالادرکتاب 160 راه لبخند زدن بخوانید، ابتدابه حرف طرف مقابل گوش دهید اگر قابل خندیدن باشد وایشان احساس نکند که شمااورا مسخره میکنید واحتمالا کمی جلف تشریف دارید به آرامی درچشمانش خیره شوید و چشمانتان را به اندازه ی نیم سانت کش دهید ، هم زمان لب هایتان ازدوطرف حرکت کند ، کش چشمانتان کافی است ، اکنون چشمانتان ثابت بماند وشما همچنان به کش دادن لب هایتان ادامه دهید ، این میزان کافی دردرجه اول بستگی به توانایی ماهیچه های گونه ها ولبتان دارد ودر درجه ی دوم  بستگی به میزان نمک حرف طرف مقابل و صدالبته جنبه ی او بستگی دارد . بقیه ی 159 راه را خودتان درکتاب مطالعه فرمایید چون حق چاپ ونشرناشردست خودش است !

چقدرازسلام کردن دورشدیم ، همه ی اینهارا گفتم که بگویم ، سلام با لبخندی خالصانه ودستانی که دستان پرمحبتتان را میفشارد ( کسانی که با این مورد مشکل اخلا قی دارند ، دست راستشان را درجیبشان فشاردهند .)

این مطلب فقط برای آغاز کردن است ، برای دست گرمی یک آماتور که هنوزته مانده ی اعتماد بنفسش در کاسه ی وجودش خشک نشده ،بااینکه شاید صلاحیت نوشتن چه از لحاظ ادبی وچه ازنظر دستوری را نداشته باشد و روز بروز هم بدلیل مشغله وقاطی شدن دردنیای آدم بزرگ ها ازاین حیطه دور میشود امامیخاهد کودکیش را باآرزوهایش درگوشه ی هرچند متروکی ازدلش زندانی کند وراه خروجش راببندد .هنوز دوست دارد بنویسد . هنوز یادش می آید که خیلی وقت پیش ها دوست داشت نویسنده شود همانند ژول ورن ، مارک تواین وخیلی از آنهایی که اولین کتابخانه اش راباآن ها ساخت.

این جا را مینویسم تایادم نرود پشت سیمان وآجروتیرآهن وهزاران آسمان خراش باز میتوان درخت کاشت بجای همه ی درختانی که خط خطی کردم.

 


نوشته شده در یکشنبه 89/2/19ساعت 11:24 صبحکافه چی: س.س انعام ازمشتریان ( ) |

<   <<   6   7      

Design By : Pichak